با یادی... !
منفایَ: فلاّحون
معتقلون فی لُغة الکآبهْ
منفایَ: سجّانون
منفیون فی صوتی..
و فی نغم الربابهْ
منفای: أعیاد محنّطة..
و شمس فی الکتابهْ
منفایَ: عاشقة تعلِّق
ثوب عاشقها
على ذیل السحابهْ
منفایَ: کل خرائط
الدنیا
و خاتمة الکآبهْ
تبعیدگاهِ من: بَرْزِگَرانیاند که در زبانِ اندوهْ دربَندند
تبعیدگاهِ من: زندانبانانیاند که در صدایِ من ...
و نغمهء رُبابْ تبعیدند.
تبعیدگاهِ من: أعیادِ[اندوههایِ] مومیایی شده است ... و خورشیدی است که دست اندر کار نوشتن است...
تبعیدگاهِ من: زنی است عاشق که پیراهنِ معشوقاش را به
دنبالهیِ ابری آویخته
تبعیدگاهِ من: همهیِ جغرافیایِ جهان
و پایانِ اندوهْ.
............
بخشی از شعرِ «ریتا ...أحبینی» از «محمود درویش».
عنوانِ "با یادی" از من است. شعر را بخاطر رفیقی یکّه ترجمه کردهام. هرچند کاری است نه خورای بود و نُمود و حضورِ او.
توضیح یکُم: «الکآبهْ» هم معنایِ «غم و اندوه» عمیق و شدید دارد و هم «افسردگی»، به نظرم میرسد منظورِ درویش همانست که آوردهام نه «فقط» افسردگی. بلکه اندوهی که افسردگی را هم شامل است. «خرائط» هم معنایِ «نقشه جغرافیا» را در خود دارد و هم «جغرافیا(چونان مکان)»، محمود درویش گاهی تعابیر دو پهلو استفاده میکند، به نظرم اینجا نیز چُنین چیزی مدّ نظر او بوده است. موسی اسوار در ترجمهاش کارهای دیگری کرده، سلیقه و دقّتها البته متفاوت است! اینجا سلیقه و شناخت و دقائق مدّ نظر من از شعرِ معاصر عرب-عموماً- و شعر و شخصیّت محمود درویش-خصوصاً-، دست اندر کار بوده است.
توضیحِ دُوُم: ترجمهیِ اشعاری که درویش با ذکری از «ریتا» یعنی همان معشوقهیِ وفادارش در دُنیای واقعی انجام داده، دشواریهای خاصّی دارد. لحن عاشقانه و حماسی در کنارِ بارِ سیاسییِ اشعار او در هم آمیخته میشود، و این کار را سخت میکند. بماند که اساساً ترجمه ناپذیر است-به نظر من-، تنها میشود کارهایی کرد، کارهایی نه چندان زیاد!
توضیح سوم: من البته چندان توانا نیستم، کاری کردم ناچیز. و البته در فرصتی بسیار کوتاه.