چشمانم ستاره بود، پُر از آسمان!
جمعه, ۳۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۵۰ ق.ظ
در عهد شباب، و ایّام خردگی، شبهای زیادی به ضرورت برق رفتن و یا هزار اتفاق بیارتباط و یا از سر شوق کودکی به آسمان خیره میشدم. آن روزها کتاب «صُوَرُالکَواکِب» خواجهیِ طوس را در جایی دیده بودم. 8 ساله بودم. چیزهایی از شکلها فهمیدم، آشنا بودند. مدّتی بود که در آسمان میدیدمشان. شب مینشستم و با تکه پارههای کاغذ، نقش و نگار صُوَرِ فلکی را نقاشی میکردم. خوش داشتم نقشهیِ آسمان را بکشم. دوست داشتم راههای آسمان را بدانم!
چشمانم ستاره بود، پُر از آسمان!
- ۹۵/۰۷/۳۰