گُلِ آفتابگردان
چهارشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۶ ب.ظ
در پاسخ به نامهاش در گوشهای نوشته بودم:
Ah Sun-flower! weary of time,
دوست داشت وقتی خسته و ملول است این شعر را با خود زمزمه کند.
اینکه میدانست بسیاری از اشعاری که خوش میدارد و لذّت میبرد را در حافظه دارم، شادی و رضایت، و آرامشِ خاطرِ غریبی را در چشمانِ نافذش مینشاند. به آرامی و نرمی لب میگوشد و به لُطفْ و لطافت میگفت: آن شعر را بخوان. و من با خوشحالی آن شعر را میخواندم.
وقتی نامه رَسید، نشان از خستگیاش داشت، نزدیک نبودیم تا بگوید شعری بخوان، و صدایم را بشنود. تلفن در دسترساش نبود تا تماس بگیریم، تنها راهْ، نامهیِ کاغذی بود که حداقل دو هفته طول میکشید بدستمان برسد-اگر میرسید!
آن روزها چه پژمرده بودیْ گُلِ آفتابگردان.
- ۹۵/۰۷/۲۱