آرام میخزد!
شنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۴۸ ق.ظ
چند سالِ پیش، دوستی «افسردگی» را تعبیر کرد به «افعی افسردگی». ولی انگار این «مار» شبیه «مارِ بوا» هم هست!
اندک اندک میخزد، و به دورِ تو حلقه میزند، خودش را دورِ تو میپیچاند، هر نَفَس، حلقه را تنگتر میکند، تو را میفشرد،
در خود فشرده میشوی. دندانهای نیشاش را هم اندک اندک در رگهایات فرو میکند، زهر در همهیِ جسم و جانت
میپیچد، بدنِ سنگیناش هم بدنت را میفشرد، در خود فشرده میشوی، و، از شدّت زهر و فشار ماهیچهها،
ناگهان فرو میریزی. ویران شدن خودت را به چشم میبینی. انگار که مُرده باشی ... امّا نمُردهای، فلج شده، دلفسرده،
ماتم زده، محزون، و ناتوان، تو را به گوشهای تُف میکند ...
تمام میشوی ...
- ۹۵/۰۷/۲۴