از دست دادنِ دوست خیلی غمانگیز است...
یکی از نویسندههای محبوبی که در کودکیاش یافته بود، در کتابِ معروفش نوشته بود: «از دست دادنِ دوست خیلی غمانگیز است. دوست از چیزهایی است که قسمت هرکس نمیشود.» شازده کوچولویِ داستان هم وقتی با دوستاش که «گلی قرمز» بود حرفش شد، از سیارکاش رفت، شاید رفت تا چیزهایی یاد بگیرد. دوستاش چیزهای زیادی به او یاد داده بود.
از دست دادنِ دوست فقط این نیست که بمیرد. وقتی افسرده است و غمین، وقتی فشرده شده است در خود و چگال، وقتی اندوه مثل خوره به جانش افتاده باشد، وقتی غصه به نازکای جانش خیمه زده باشد، وقتی نتوانی حتّی لحظهای و لَختی برای دوست کاری کنی، انگار دوستات را از دست داده باشی. چقدر غمانگیز است فقط شاهد باشی. شاهدِ اینکه دوستی عزیز، دوستی دلسوز و مهربان، دوستی که فداکاریاش را بارها دیدهای، غم، از پا در آورده باشدش... انگار اندک اندک دوستات از دست برود...انگار حُزنی سیاه اندک اندک ببلعدش... چه تلخ..جه ترسناک... چقدر این روزها احساسِ استیصال میکنم...
از دست دادنِ دوست خیلی غمانگیز است...
- ۹۶/۰۷/۲۵