رنچِ مضاعف...
همه با این نکته آشناییم که: "گناه"، یکی از مهمترین آموزههای فرهنگهای کهن بوده است، خصوصاً در ادیان، و بخصوص در ادیان ابراهیمی. و باز میدانیم کسانی بنحو مدی این بحث را کردهاند که به بعض بیماریها-اگر نگوییم همه-، نسبت گناه میدادهاند. یعنی کسی که بیمار میشد، میگفتند او بعلت گناهی بیمار شده است: بیماری-اعم از جسمانی یا روانی-، فقط و فقط نشانهی گناه بود. اور کلیت این بحث هم درست نبوده باشد-و سواد من در این مورد نادرخور است-، باز این هست که در مورد مواردی و کسانی درست بوده باشد، و ایبسا کسانی از انساس گناه به بیماریای روانی یا جسمانی و یا روان-تنی مبتلا شده باشند.
یک نوع دیگر انساس گناه هم هست که تازگی شخصاً تجربهاش کردهام: کسانی که کَسالت و ناخوشی و شاید درد و رنجات را میبینند، رنج عاطفی میَبرند، و تویِ بیمار نیز از اینکه آنها رنج میبرند، رنج میَبری و احساس گناه شاید به تو دست دهد، و باز با خودت میگویی چرا مبتلا بشوم که هم خودم درد و رنجی ببرم و هم دیگران، و باز رمج میبری از اینکه اصلاً بیمار شدهای و احساس گناه کنی از بیماریات.
- ۹۶/۰۶/۱۳