تَکوین


دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۲۰ اسفند ۹۶، ۲۲:۵۷ - سوده
    ممنون

۱۲ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

ظرافتِ رفتار و غمِ اِستیون

يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۶، ۰۹:۵۸ ق.ظ

سوارِ تاکسی شُدم، جلو نشستم. سه نوجوانِ 15-16 ساله عقب نشسته بودند. حرکت که کردیم، متوجّه شدم یکیشان جوجه‎ای دارد، کنار دستی‎اش گفت: بندازش بیرون. چیزی نگفت. راننده گفت: جوجه داری؟ به من بده، میخرم ازت، میخواهم ببرم برای دخترم. پسرک گفت: پرنده داشته؟ بلد است نگهداری کند؟ من میخواهم بدهم به کسی که پرنده دارد و بلد است نگهداری کند. نخریده‎ام توی پاساژ داخلِ یک جعبه بود. از هر مغازه‎داری پرسیدم نمیدانست مالِ چه‎کَسی است. راننده: من بهش آب میدم، نان میدم، دون میدم. قفس بزرگی دارم میگذارمش توی قفس، گندم میدم، جو میدم، و ... و ... .—من(البته بدونِ لهجه!): گفتم ببخشید و جَسارت نباشد امّا معلوم است خیلی آشنا نیستید جوجه‎ای را چطور باید نگهداری کرد! قَفَس و گندم نمیخواهد! پسرک گفت: نه نمیخوام به شما بدم. راننده گفت: بده، ببرم برای دخترم. باهاش بازی کنه، خوب ازش نگهداری میکنم. پسرک: این که اسباب‎بازی نیست! یه موجودِ زنده است!

صحبت تمام شُد. پسرک کمی بعدتر پیاده شد.

___

30 آذر(21 ژانویه)، در همین هزاره‎ی سوّم، پنجشبه شب، کنارِ میدانِ أصلی شهر. هوای پاییز به‎شدَّتْ مطْبوع است. با جمعی و البته که دوستانِ جوانی هم بودند. جوانی دارد جوجه‎های کارخانه‎ای و محلّی میفروشد. یک جوجه اردک و یک جوجه‎ مرغ گرفته‎ام تا خوشحال شود، خوشحال میشود. جوجه مرغ: استیوِن دِدالوس. حالا یک لاک‎پُشت دارد و دو جوجه، فقط جوجه مرغ را میتواند ببرد. روی پایش میخوابد، زیر لباسهایش میخوابد، ولش نمیکند و مُدام بهش چسبیده جوجه. یکی دو روزی نمیتواند هیچ تکان بخورد. جوجه تسخیرش کرده است! شنبه بود آیا؟ رفته بود یک لحظه از داخل لیوانِ چایش را بیاورد. گربه جوجه را شکار کرد... چقدر غمگین شد... 

  • Travis Travis

خشونتْ علیه زنان: با تأخیر و پوزشخواهی

يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۶، ۰۹:۳۱ ق.ظ

نوشته‌ی زیر ازآنِ من نیست، علی عبدی، آن‎را نوشته است؛ ولی من خیلی کم از دُنیای این ماه‎ها باخبر میشوم. 25 نوامبر (إمسال:4 آذرماه)،   روزِ بَیْن‎الملَلَی  مبارزه با خشونت علیه زنان است، علی عبدی، مثلِ بسیار بارهای دیگر، نوشته‎ای نکته‎سنجانه و منصفانه و اخلاقی و انسانی نوشته است. خوب است همه بخوانیم، به‎خصوص مردها! شخصًا معترف هستم خشونتِ مضمر و پنهان و آشکارم زیاد و شدید است، نه فقط در نسبت با زنان که در نسبت با دیگران: کودکان، پیرزنان و پیرمردان؛ جوانان، همگِنان و ... و ... متأسف‌‎ام... و اُمیدوارم بتوانم در این تمرینهای تدریجی و کم‎جان بهتر بشوم...


متنِ زیر نوشته‎ی علی عبدی است:



چهار بند به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان

 

۱) فکر نمی‌کنم هیچ مردی - من، شما، یا دیگری - بتواند ادعا کند که تا به حال خشونتی علیه زنان اعمال نکرده‌‌است. منظورم از خشونت لزوماً خشونت‌‌های آشکار فیزیکی، آزار جنسی یا توهین‌های زبانی نیست. بعضی از شکل‌های خشونت پنهان‌تر است و عمومیت و مقبولیت خود را از انباشتِ تاریخی ارزش‌های مردسالارانه می‌گیرد. ما لزوماً نسبت به این شکل از خشونت‌ها آگاهی نداریم؛ مثل دست کم گرفتنِ ناخودآگاهِ یک زن به خاطر جنسیت او یا پریدن وسط صحبت زنان به خاطر عادت‌‌‌ به بعضی الگوهای تکاملیِ رفتاری. این به معنی «بد بودن» مردها یا «خوب بودن» زن‌ها نیست؛ بلکه دعوت به آگاه‌‌تربودن نسبت به امتیازها و قدرتی است که هر انسان نسبت به دیگری دارد و مسئولیتی که این جایگاه اجتماعی برای او می‌آورد.

 

۲مخالفتِ مردها با خشونت علیه زنان در حضور ایشان احتمالاً کار سختی نیست و برای گوینده اعتبار می‌آورد. اما واکنش در یک جمع مردانه - که شاید تحقیر زنان از ارزش‌های مشترک جمعی آن باشد - کار سخت‌تری است. فردی که واکنش نشان می‌دهد و با جمع همراه نمی‌شود ممکن است برچسب بخورد، مسخره شود، یا دیگران او را در آن گروه دوستی نپذیرند. اگر عمیقاً با نژادپرستی مخالف باشیم احتمالاً وظیفه‌ی اخلاقی و سیاسی خودمان می‌دانیم که در جمعی که ایرانی‌ها علیه افغان‌ها یا هزاره‌ها علیه پشتون‌ها حرف می‌زنند واکنش نشان دهیم. به نظرم رواست که برای زندگی در دنیایی عادلانه‌تر همین حساسیت را نسبت به رفتار و گفتاری که خشونت علیه زنان را رواج می‌دهد در خود پرورش دهیم؛ به خصوص در جمع‌های مردانه که هیچ زنی حضور ندارد.

 

۳هر انسانی که علیه دیگری خشونت می‌ورزد مسئول رفتار و گفتار خود است و باید نسبت به آن پاسخ‌گو باشد. او می‌بایست جزای خطای خود را که سبب رنج دیگری شده بپردازد. در عین حال فرد خطاکار نیز به همدلی و مراقبت و آغوش نیاز دارد. کسی که خشونت می‌ورزد احتمالاً مجال بروز احساس‌هایی مثل شرم، ترس، ناامنی و غم را نداشته‌است یا برای فرار از خود و اثباتِ اعتبار و قدرت راه دیگری جز خشونت نمی‌شناسد. آغوش گشودن برای او به معنی نادیده‌گرفتن خشونتی که اعمال کرده‌است نیست؛ به معنی شناختِ آن بستر فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی است که او را به سوی خشونت سوق داده‌است.

 

۴) کمپین‌هایِ کوتاه‌مدت و پروژه‌محورِ ضد خشونت لازم‌اند اما کافی نیستند. برای آن‌که انسان‌های بهتری باشیم احتمالاً موفق‌تریم اگر بیشتر و صبورانه‌تر به آدم‌هایی که خشونت‌دیده‌اند گوش کنیم؛ اگر آزادانه‌تر از ترس‌ها، خجالت‌ها، ناامنی‌ها و غم‌هامان بگوییم؛ اگر مسأله‌ی خشونت را امری ساختاری و اجتماعی ببینیم؛ و اگر تلاش کنیم شکل نگاه‌مان به خود، دنیا و دیگری را در لحظه‌های زندگی روزمره‌مان تغییر دهیم.

  • Travis Travis