همین چند ترجمه... همین چند شعر... شاید دلش گرم شُد زمانی...
دوشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۶، ۰۲:۱۱ ق.ظ
شاید در زندگی کار درستی نکردهام، یا کاری بهتر از کمی ترجمه و شعر نوشتن نکرده باشم... آنهم تا بدهم بهدست کسی از شدَّتِ عزیز بودن و دوست داشتنش تا لَختی شاید دلش گرم شود. همیشه هروقت سخت بیمار بودهام، هروقت سخت ناخوش بودهام و بدحال و... همیشه وقتی داشتم میمُردم... کاری کردهام چیزی سرودهام یا ترجمهای کردهام و... گاهی با خودم میگویم کاشکی این احوال میبود ولی چیز زیبایی خلق میکردم—منی که هیچ هنری ندارم—، و شاید همین اندکک تنهاکار درست بوده باشد تا دل عزیزی لختی و تنها لختی گرم شود... و این احوال میبود و کار درستی میکردم... تا دلی گرمتر شود... همین چند ترجمه همین چند شعر...
- ۹۶/۱۰/۱۱