سرماخوردگی
طی این دو ماه چهارمین یا شاید پنجمین بار است سرماخوردهام. و این اصلاً خوب نیست. بدنام قوی بود و شاید سه سالی یکبار مختصر سرما میخوردم؛ اما شیمیدرمانی به شدّت ضعیفام کرده است: جسم تنها تحلیل نمیرود(منظورم ریختن مو، وکباغر شدن، کبودی زسر چشم و... و... است)، بلکه سیستم ایمنی بدن هم ضعیف میشود، حتی یک بیماری ساده میتواند دخلت را بیاورد و تمام.
ازین چهار پنج باری که سرماخوردهام، سرماخوردگی اول آبانماه از همه بدتر بود، تب بالا، تعرق شدید، و... و... ، شانس آوردم. این سرماخوردگی هم از دیشب سر و کلهاش پیدا شده، و شدت گرفته، و الان رسیده به تب و لرز، درد گلو و سرفه بیوقفه. حال مزخرفی است و ترس ناکار شدن هم دارم.
لباس گرم چندتا پوشیدهام روی هم، مدام داروهای گیاهی میخورم/مینوشم، قرص و سوزن و بخور و...، و رفتهام زیر چند تا پتو، چسبیده به شوفاژ. یک درد شکم مزخرفی هم آمده سراغم: عجب وضع بدی است.
شیمیدرمانی تازه با همین سرماخوردگی تعطیل شد، با این شدت یحتمل جلسهی بعدی هم تعطیل شود. ولی باز باید بیایم تا آزمایش بگیرند و....
چقدر بدنم کوفته است و درد میکند امشب. انگار یکی دست کرده توی دل و جگرم و دارد همه را میکشد بیرون، انگار یک سیخ داغ کرده باشند توی استخوان. امیداورم این بار بستری نشوم دیگر... از بیمارستان و بستری شدن نفرت دارم...
- ۹۶/۰۹/۱۲