موعظه: آداب مراوده با محبوب
اینطور هم نیست که اگر محبوب--مرد یا زن--، چون پیشتر با کسی بوده، آن "کس" بی مایه و یا عوضی و یا چه و چه باشد. و اینطور هم نیست اگر محبوب ات رفت، و با کس دیگری بود، آن کس تجسم زشتی باشد، و یا محبوب رفته، آدمی وقیح باشد. فکر می کنم زشتی و وقاحت و بی مایگی این است که چنین تصوری از محبوب و کس دیگری(محبوب سابق محبوب، یا محبوب فعلی محبوب رفته) داشته باشیم. و البته فکر می کنم کسی که چنین فکرتی دارد و وقتی محبوبش رفت دچار خروش و خشم غیرمعقولی می شود(در اینجا علت/علل جدایی مدخلیت چندانی ندارد)، احتمالا تصورش از محبوب(حاضر یا رفته) نه چونان انسانی است که خودش اراده دارد و آزاد است و حق انتخاب، بلکه شئ ای است که نه اراده ای دارد و نه آزادی ای: "من باید بر او مسلط باشم و برایش انتخاب کنم"؛ و احتمالا برایمان آشناست: «من صلاح "او" را("صلاح تو را") می خواهم».[و معلوم نیست چه کسی صلاحیت مرا برای تشخیص خیر و صلاح دیگری مشخص میکند، و یا چه معیار و ویژگی ای باید در کار باشد تا من این صلاحیت را احراز کنم. این دیگری میخواهد محبوب باشد یا فرزندم و یا دوستم و همسایه و ماد رو پدرم، یا هرکس دیگری.] محبوب حاضر یا رفته، انسان است و آزاد، و امکان انتخابهای دیگری نیز دارد، و البته شئ نیست. -- البته این نیز هست که، سهل است موعظه کردن، عمل کردن سخت است! کاشکی خود من کمی به مواعظ خودم گوش دهم!*
_____________________
*در اینجا در مد نظرم این تلقی است که دیگری شئ نیست و انسان است و شخصیت دارد و اراده و تصمیم می گیرد و اختیار دارد و به هیچ کسی وابسته نیست تا انتخاب کند و تصمیم بگیرد و عملی انجام بدهد. می خواهم بگویم امیدوارم خود من بتوانم بیشتر به دیگران به چشم انسان نگاه کنم تا شئ. فکر می کنم میزان دخالت ما در زندگی دیگران بخش اعظمش بخاطر همین است که فکر می کنیم "او نمی تواند تصمیم درست بگیرد" یا "خام است" یا "کم دانش" یا "ما بهتر از او می فهمیم" و ... و ...، و اینها همه، دخالت است و نه کمک. این نیز هست که، اینکه تصور می کنم: یار تازه ی محبوب رفته یا یار قدیم محبوب و یا خود محبوب رفته، بد است چون دیگر با من نیست، و یا چون پیشتر با کسی بوده، حاصل همین تصور نادرست است که محبوب و دیگری را شئ می بینیم و نه انسان. تو گویی من "مالک" محبوب هستم(و می دانیم مالکیت صفت شئ است و نه انسان، برده داران همین تصور را داشتند فکر می کردند برده ها شئ هستند نه آدمی. اینجا فرق زیادی بین برده دارو چنان عاشقی-مرد یا زن- نیست.)
بعد التحریر: و اگر کسی روحیه اش را داشته باشد و توانش را می تواند به محبوب حاضر برای بهبود آسبی که از ترک محبوب سابقش خورده کمک کند، و در حالتی ایده آل تر شاید بتواند به محبوب رفته کمک کند. واقعیت را البته نمی دانم! اینها که گفتم ایده آل من بودند.
- ۹۶/۰۷/۱۱