چُنین که بیخَبَر آمد به خوابگاهِ تو تَبْ
پنجشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۴:۲۵ ب.ظ
یکبار نوشته بودم برایش:
چُنین که بیخَبَر آمد به خوابگاهِ تو تَبْ
اُمیدوار چُنانم که بیخَبَر بِرَوَد*
یا شاید رؤیا/کابوس دیده بوده باشم! اینکه بعد از قریب به یک هفته، از تختِ سفید تب رفته و درد کمتر شده است، خوب است و خوشحالیبخش؛ ولی چه خوشحالیکنندهتر وقتی خوشحالیاش را ازین بِهبودی-هرچند موضعی و مقطعی-، از فاصلهای نه چندان بعید، احساس میکنم.
شادیهایات بیش ...
*صائب
- ۹۶/۰۶/۰۹