شأنی که غریب است!
برای من چندان قابل فهم نیست که چرا بعض آدمها برایشان دوستی، معاشرت، و... با کس دیگری باعث مباهی و افتحار است؛ کما اینکه چندان نمیفهمم چرا، آمدنِ کسی به خانهشان-که لابد به دوستی و معاشرت و... با او افتخار میکنند-، باعث افتخار و... ایشان است. بخصوص که در موارد و مواقعی، این افنخار با میزانی از تبختر و حودشیفتگی همراه شود؛ توضیح آنکه، کسانی را دیدهام مه دوستی و آشنایی و معاشرت و... شان با کس دیگری، باعث شده به بادی در دماغ به دیگران نظر کنند و از بالا به پایین و یا موضع اینکه« ببییند من جه شانی دارم که فلانی با من آشناست یا دوست من است و...، و شما این شان را ندارید. » چنین چیزی برای من گاهی بیش از نفهمیدن است؛ شاید این پدیده حاکی اط دوست داشتن زیاد باشد، ولی، بههر ترتیب برای من مهم این است که به تاکید بگویم این رفتار این کسان را نمیفهمم. بیش ازین حرفی نیست.
- ۹۶/۰۵/۲۸