کَنْسِر یا بُرجِ چهارم؟!
دوشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۱۷ ب.ظ
هنگامی که سرما خورده باییمیمی گویم سرما خوردهیم و مثلا اسم انگلیسی یا نام آن را در تونپیسیتی بنویسید، به معنی نگویید: nasopharyngitis، من نشنیدهام پزشکی نام فنّی سرماخوردگی را بگوید، حتّی وقتی خودش سرماخورده.
طیّ سالها، دوستانی را دیدم که مبتلا به سرطان شدند، سه نفر از بهترین دوستانم را از دست دادم، و بسیاری کسان دیدم که از دست رفتند، بعضی هم همچنان درگیر درمانند، بعضی درمان شدند و بعد از مدّتی برگشت، بعضی را میشناسم که درمان شدهاند و خوشبختانه بعد از سالها خبری از سرطانشان نیست.
الان من، مبتلا به سرطان مغز استخوانام که نوعی از سرطان خون است. شدّت و سرعتش زیاد است و طبیعی است که نگران کننده بوده باشد، هم برای خودم و هم برای اطبّا و اطرافیان و دوستان و آنها عزیز اند و 'او' که عزیزتراست. از اولین باری که ناظر دستوپنجه نرم کردنِ دوستان و یا آشنایانی با سرطان بودم و تا الان که خودم درگیرم، مدام مینشیدم که همه-جز یکنفر-، میگویند« کنسر » و گاهی و فقط گاهی شنیدم که گفتند سرطان. جستوجویی در گوگلِ فارسی نیز مویّد همین تجربه شنیداری من است. حتی کسانی صراحتاً گفتهاند خوششان نمیآید بگویند سرطان و با کنسر گفتن راحتترند.
جایی نویسندهای نوشته بود، وقتی در جایی انقلاب میشود، یکی از اولین کارها، عوض کردم نامِ خیابانهاست. لابُد منظورِ نویسندهی جوان آن بوده که، نامها را عوض کردن، باعث« تغییر »واقعیتها نمیشود، اگر چنین منظوری داشته بوده باشد، من هم موافقم. میتوانیم بگوییم کنسر بجای سرطان، ولی راست اینست که واقعیتی که بدان دُچاریم هیچ عوض نمیشود. شاید کسی بگوید این کار-نامها را عوض کردن-، آرامش خاطری به مبتلا به سرطان میدهد، ولییادمامن میرود وقتی اسمها در مقابل واقعیت سخت قرار میگیرند، و رشتهها پنبه میشود، و سرمان به سنگ سخت واقعیت میخورد، سرشکسته میشویم. و آثار و نتایج نامطلوب و رنج عاطفی این سرشکستگی بسیار بدتر از آن خوشباوری و آرزواندیشی و رویابافی است. - یا برای من و به تجربهی من چنین است.
توجه دارم ظرفیت آدمها متفاوت است، توش و توانشان نیز، تجربهشان و... من هفت سال درگیر بیماری جانکاهی بودم و ظاهراً از آثار و نتایج درمانش سرطان بوده. شاید جانسختی و دوامی که آنجا آوردم پوست کلفتم کرده باشد، ولی کسی هست که اشک من از درد هم دیده و فریادم را شنیده. آنقدرها هم جانسخت نبودم شاید، ولی به تجربهام حرف آن حکیم انگلیسی را تکرار میکنم، بدونِ آنکه در مو د قصهی پرغصهی سرطان قصد تعمیم دادن به دیگران داشته باشم:
واقعیتها که مطابق سخن ما نمیشوند، پس چرا ما سخنمان را مطابق واقعیتها نکنیم..
- ۹۶/۰۶/۰۶