تَکوین


دنبال کنندگان ۸ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۲۰ اسفند ۹۶، ۲۲:۵۷ - سوده
    ممنون

خَیرٍ فَقیرٌ

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۲۲ ق.ظ


امروز با خودش در خلوت زمزمه میکرد:

’وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ‘ ”من خویشتن را بی‌گناه ندارم و ندانم که تن[=نَّفْس] آدمی نَهمارِ[=بزرگ و عظیم] بدفرمایست و بدآموز“* (53:12) ترجمه خرمشاهی: «و من خود را مبرا نمی‌شمارم، چرا که نفس [آدمی] بدفرماست»

با خود گفت: ’إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ‘ ”ما بد کرده‌ایم“*و کسی نبود که به او بگوید ’اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا‘ ”آمرزش خواه گناهان ما را“*... یارانش رفته بودند، در بیابانی داغ و سوزان هبوط کرده بود، مَلجَاء و پناهی نبود، و از دستِ خویشتنِ گریزی نداشت! بر خویش قصور ورزیده، زخمهایِ قصورش بر پیکره جانش برآماسیده. بر خویش میلرزید. و خویشتنش را در حجاب از چشمان ”رب“ مییافت. هیچ آرامِ دلی نبود...!

در گوشِ ضمیر خود خواند:

رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ (24:28) ”گفت إِی‌بار خدایِ من از آنچ فروفرستی به‌من از بهترین به‌درویشی“**. (ترجمه فولادوند: ”و گفت پروردگارا من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم“)

_________________

پانوشت:

یکم: ارجاع/ارجاعاتم به متون قُدما و آثار کُهن، چیزی نیست جز از سر مِهر به زبانِ مادری (سخنم نه از سر وطن‌پرستی است و نه هیچ چیز دیگر صرفاً بیان عاطفه‌ای است که نسبت به این زبان دارم. عاطفه‌ای که بخشی از وجودم را ساخته، به هیچ وجه قائل به این قول و مدّعا نیستم که زبان فارسی یگانه است و یا برترین و غیره. زبانی است در میان زبانهای دیگر با همه کاستیها و نُقصانهایش ). برای من زیبایی این زبان، زیبایی نظم و نثر کسانی که وامدار آنهایم، دلنشین است. هم از کلامِ این کسان لذّت برده‌ام و هم از علم و معرفت نهفته و تنیده شده در کلامشان چه بسیار توشه اندوخته و بهره برده و آموخته‌ام. هر چند در خواندنِ قرآن یا شعر و یا عهد عتیق و جدید و آثاری ازین دست، بی هیچ گفت و گوی، هیچ ترجمه‌ای نمیتواند جایِ اصلِ متن را بگیرد. اگر همّتی باشد و حتّی دست و پا شکسته اصل عربی را بخوانیم، هم لذّت جمالشناختی‌ و  یا زیبتاشناختی و تذوقی‌اش، برایمان دو چندان میشود و هم بهره بیشتری میتوانیم برد: وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.

دوّم: علامت (*) ارجاع به ترجمه میبدی در قرن ششم هجری دارد. نسخه چاپی این اثر گران به سعی و اهتمامِ علی اصغر حکمت منتشر شده است.

سوّم: علامت (**) اشاره به ترجمه‌ای ناشناخته از موزه پارس شیراز، مربوط به-با احتمال- اوائل قرن پنجم هجری دارد که به کوشش علی رواقی و به سال 1355 هجری خورشیدی(یا 2535شاهنشاهی چنانکه در مقدمه مصحح ذکر شده است)، نسخه چاپی آن منتشر شد).

  • Travis Travis

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی